با سلام و عرض ادب.
این تایپیک بنا ب تایپیک ثبت نام تحلیل شخصیتی ساخته شده و هدف اینه با کمک هم..و سوالای هدف داری که پرسیده میشه همدیگرو تحلیل کنیم.
بنا ب پیشنهاد دوستان و لطفشون اولین نفر منم که مورد تحلیل قرار میگیرم
مدت تحلیل سه روزه.و اگه استارتر بخواد میتونه ادامه داشته باشه و همزمان نفر بعدی هم تحلیل بشه.
امیدوارم ب کمک شما بتونم تعریف درست تری از خودم داشته باشم.
بچه ها برا ثبت نام و تو نوبت قرار گرفتن ب این تایپیک برین：
http://forum.moshaver.co/showthread.php?t=21052
تحلیل شخصیتی ب کمک هم
و اما فک کنم لازم باشه یه معرفی کوچلو از خودم داشته باشم.
من ٢٣سالمه و سال اخر مهندسی مکانیک سیالات میخونم.
ب روانشاسی و علوم مهندسی و علوم پایه و.... کلن ب همه چی علاقه دارم!!! جوری که هنوز برا ارشدم مرددم چه رشته ایی رو بخونم!!
رباتیک و برنامه نویسی کار میکنم و بیشتر مسعله ی ایده پردازی ب گردن منه.
اما خب بیشتر وقتم هدر میره.چون یا خستم.یا فک میکنم ممکنه نتیجه ایی که میخواک رو بدست نیارم یا وقتشو ندارم! کلن خیییلی وقته بی برنامه شدم!
و.....
درخدمتم.
خوشحالم عزیزم
شما ک خودتو معرفی کردی ای کاش اسمتونو میگفتین
ی خورده ملکه اسمان سنگین واسه صدا زدن
و اما شخصیت شما
ی شخصیت پر انرژی مثبتی داری
فعال هستی
ی خورده مهربونی
درکتو نسبت ب مسائل دوس دارم
با جنبه هستی
حس میکنم واقع بین هستی
من ریشه های تو را دریافته ام
با لبانت برای همه لبها سخن گفته ام
و دستهایت با دستان من آشناست
در خلوت روشن با تو گریسته ام برای خاطر زندگان
و در گورستان تاریک با تو خوانده ام زیباترین سرودها را
زیرا که مردگان این سال عاشقترین زندگان بوده اند
ممنونم سوگل جان.لطف داری.
اما یه سوال：
یه خورده مهربونم؟!.یعنی بیشتر نیست؟!:d
و اما سوگلی قرار شد برا تحلیل سوال بپرسین که جوابش منتهی ب تحلیل شخصیت بشه.
اخه م خیلی رووت شناخت ندارم عزیزمنوشته اصلی توسط ملکه اسمان
نمیدونم سطح مهربونیت چندتاست
ولی ب مرور بیشتر متوجه رفتارات میشم
چشم میپرسم
فعلا 5 روز وقت داریم
من ریشه های تو را دریافته ام
با لبانت برای همه لبها سخن گفته ام
و دستهایت با دستان من آشناست
در خلوت روشن با تو گریسته ام برای خاطر زندگان
و در گورستان تاریک با تو خوانده ام زیباترین سرودها را
زیرا که مردگان این سال عاشقترین زندگان بوده اند
منم فقط یه چیز ازتون میدونم تو این مدت
اونم اینه که خیلی سوال میپرسین
کلا به یه سری مسائل پیش پا افتاده که اصلا کسی بهش کاری نداره خیلی گیر میدین
ببخشیدم اگه خوب نبود ولی حس من همینه
سلام.مرسی.اره خودمم قبول دارم.منم فقط یه چیز ازتون میدونم تو این مدت
اونم اینه که خیلی سوال میپرسین
کلا به یه سری مسائل پیش پا افتاده که اصلا کسی بهش کاری نداره خیلی گیر میدین
ببخشیدم اگه خوب نبود ولی حس من همینه
گاهی دنبال یه نکته ی خاصم یا میخوام ب چیزی که مدنظرمه برسم اما متاسفانه اونجوری که میخوام یا بیان نمیشه یا خودم نمیتونم بیانش کنک و بیخیالش میشم.
مرسی از توجهت گل گفتی.
مدرسه و دانشگاه همیشه ازم فراری بودن!!
سلام ملکه آسمون
از کدوم شهری و چندتا بچه این نظرت راجع به اغاعضای خانوادت چیه چندتا دوست صمصیمی داری کلا زیاد دوست داری یا تعداد دوستانت معدودن؟کار میکنی؟ یا فقط درس؟
سلام.از کدوم شهرو متاسفانه نمیتونم جواب بدم ببخشید!
خواهر ندارم.اما داداش دارم و بنظرم هرکدوم از داداشام شخصیت مجزایی دارن.خانوادم یه خانواده ی سنتی و مذهبیه.
دوست صمیمی رو نمیدونم! شاید درسه نفری باشن که حرفایی رو که نمیشه ب بقیه بگم شاید ب اونا بزنمشون!شایدم فقط یکیشون اما نمیدونم اون صمیمی که بقیه میگن رو هستیم یا نه! اما دوستای زیادی دارم و معمولا بخوام میتونم براحتی ارتباط برقرار کنم بخوامم میتونم سرد باشم کسی سمتم نیاد!
ولی در کل دوستام محدودن! کسی که واقعا فوق العاده باشه رو پیدا نکردم هنوز!همه عادین.
فعلا فقط درسه.اما خیییییلی تو فکر کارم.دلم میخواد که خدا بخواد و اموزش پرورش استخدام بشم.البته با اونیکه میخوام اگه ازدواج کنم که ب احتمال قوی کارم تضمینیه.پیش خودش تو شرکت مشغول میشم.ولی الان بیکارم!
خب این چه فرقی با صندلی داغ داره؟؟بچه ها میپرسن جواب میدی
دختر خوب یه چند مدت صبر میکردی میرفتی رو صندلی داغ
این همه عجله واسه چی
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
نه بابا پریماه!!!! اصن نمیخواستم اینجوری بشه! حتی بهش فکرم نمیکردم.قرار بود سوالای هدف داری پرسیده بشه که بشه باهاش تحلیل شخصیتی انجام داد.اما خب گیر اوردن همچین سوالایی انگار یخورده مشکله! صندلی داغ یه کم حالت تفریحی داره اما قرار بود این جدی و هدفمند باشه.
دختر خوب یه چند مدت صبر میکردی میرفتی رو صندلی داغ
این همه عجله واسه چی
بنظرم نفرات بعدی خیلی بهتر بشن و من اینجا فقط حالت ازمون و خطا قرار گرفتم!
عالیه ملکه آسمان امیدوارم که همیشه موفق باشیارتباطتت با خانواده خوبه؟خودت چه نوع شخصیتی داری بنظر خودت؟ورزش میکنی؟وقتی از خواب پا میشی واسه روزت برنامه ریزی میکنی؟یا برای هفتت؟
خیلی ممنونم مرسی.
ارتباطم بد نیست! خوبه.بیشتر از اینکه اونا از من بدونن من از اونا میدونم!
شخصیت رو هم دقیقا نمیدونم چجوری جواب بدم.
بنظرم هم شادم و خونسرد.هم شیطون و هم اروم.تازگیا انگار یخورده زود رنج شدم.از قضاوت و پیش داوری متنفرم و همیشه سعی میکنم خودمم درگیرش نشم.عاشق فک کردن و کارای فکریم.خلاصه اینکه دوس دارم سرنوشتمو خودم رقم بزنم.اما انگار گاهی نمیشه!
ورزش هم گاهی! چند حرکت ورزشی ساده! دوس دارم باشگاه برم ولی فعلا نمیتونم.
برنامه ریزی هم خیلی کم.بزرگترین ایرادم عدم برنامه ریزی و گاهی نداشتن تمرکز یا انرژی لازم برای اجرای برنامه ریزیمه.
(اومدم سایت خواستم ب مدیر پیام بدم که این تایپیکو حذف کنه.ولی پست شمارو دیدم.گفتم اول جواب بدم بعد ب مدیر بگم..انگار زدن این تایپیک کار درستی نبوده.)
ممنونم از جوابت عزیزم چرا؟میخوای هذفش کنی
بعضی از بچه ها میگن شکل صندلی داغه.میگن فرقی با اون نداره
iv;hv ;i o,nj t; ld;kd nvsji hk[hl fnih'i t; ld;kd h,k[h fdajv fij ;l; ldai h,k[h lxvp ;k hdk l,q,u v,
..::* Dr Phils*::..
لطفا جواب اینجا کپی کن.
خداحافظ
این ایدی دیگه دست من نیست..خصوصی نفرستید..
اینم از سعید021 ک ب پایان رسید.....
خخخخخ ببخشید همش انگیلیسی شد فونکاری رو کن که دوست داری اگه فک میکنی اونجا بهت کمک بیشتری میشه اونجا مطرح کن این موضوع رو
نتونستم کپی کنم.اما خیلی تست جالبی بود.ولی خب من برا یه سوال یدونه جواب نداشتم! و برا همین چندبار تست دادم و دوتا نتیجه ب دست اومد.
شما 50 امتیاز کسب کرده‌اید، بنابراین:
دیگران به شما به چشم آدمی شاداب، سرزنده، جذاب، شوخ، عملگرا و همیشه جالب نگاه می‌کنند. کسی که همیشه در مرکز توجه قرار دارد امّا در عین حال متعادل و مبادی آداب است. شما همچنین به چشم دیگران فردی مهربان، با ملاحظه و با درک بالا به نظر می‌آیید. کسی که همیشه به آن‌ها دلداری می‌دهد و آن‌ها را کمک می‌کند.
اینم شد：
شما ب چشم دیگران ادمی فهمیده.محتاط.دقیق و واقع بین هستید.انها شمارا ب چشم فردی باهوش.با استعداد.با ذوق.و فروتن میبینند.شما از ان دسته از ادمهایی نیستید که ب سرعت و ب اسانی دوست میگیرند.بلکه فردی هستید که ب دوستانی که انتخاب میکنید ب شدت وفادارید.و از دوستانتان نیز متقابلا همین انتظار را دارید.کسانی که شما را میشناسند میدانند که ب اسانی اعتمادتان را ب دوستانتان از دست نمیدهید.اما اگر این اتفاق بیفتد زمان زیادی طول میکشد تا دوباره اعتمادتان ب انها جلب شود.
سلام
چرا میخاین حذفش کنید این که تایپی خیلی خوبیه لطفاحذفش نکن
منم الان سوالامو میپرسم
1.شده تا حالا چند روز ذهنت درگیر یه موضوع باشه ولی نتونی یه راه حل ببراش پیدا کنی؟انگار که سرت پر از فکرای بی سر و ته و درهم باشه؟اینجور وقتا چطوری ذهنتو اروم میکنی و استراحت میدی به خودت؟؟
مثلا شاید بعضیا ساز بزنن یا غذای مورد علاقشونو بخورن یا ازین کارا تا ذهنشون یه مدت خالی بشه بعد دوباره بتون فکر کنن به اون موضوع حالا سوال من اینه شما کاریو میشناسی که ذهنتو برای یه مدت به کل خالی کنه و به افکارت استراحت بده؟؟
2.چقدر رویا پردازی میکنی؟؟؟کلا ادم خیالبافی هستی؟؟
3.ارتباط عاطفی با کسی داری؟؟مثلا با خانوادت یا دوستات یه طوری که درمورد حسات بتونی راحت باهاشون حرف بزنی و باشون راحت باشی؟
4.ادم درون گرایی هستی یا برون گرا؟؟
5.نظرت درمورد دخترای شلوغ و پرانرژی چیه؟؟خودت اینطوری هستی یا دوست داری باشی یا کلا نظرت چیه؟؟
6.تا اینجای زندگیتو دوست داری ازش راضی هستی یا اینکه منتظر فرصتی تا همه چیزو عوض کنی و زندگیتو تازه ازون جا شروع کنی؟؟یعنی منتظر فرصتی برای تغییر یا همینی که هستیو دوست داری؟
7.تو زندگیت تکیه گاه داری؟؟به نظرت یه دختر چقدر به یه تکیه گاه از نظر عاطفی و حسی احتیاج داره؟؟
8.وقتی ناراحتی خودتو چطوری اروم میکنی؟؟
9. علاقه هات چیان؟چیزای هنری منظورمه مثل موسیقی یا رقص یا نقاشی یا این چیزا
10.از چی ارامش میگیری؟تو روزمره و شرایط عادی چی بهت وقتی احتیاج داری ارامش میده؟
11.ارتباطت با خدا چطوریه؟؟خدارو توصیف کن
12.خودت فکر میکنی شخصیتت چقدر رشد داشته ؟بلوغ فکری و حسیو توی خودت میبینی؟؟
ببخشید خیلی شد پیشاپیش خسته نباشی
سلام ب ملکه شیشه ایی عزیز.راستش بعضیا اعتراض کردن گفتن این تایپیکم مث صندلی داغه! اما من اصلا نمیخواستم و نمیخوام اون شکلی بشه! گفتم اگه حق با اوناست پاک کنم دلخور نشن.
و اما در جواب سوالای جالب و قشنگت باید بگم：
ذهنمو خیلی چیزا درگیر میکنن و میتونم بگم تقریبا همیشه درگیرم! درگیر نباشم خوابم میگیره!!!
تو هرچیزی دنبال زوایای مختلفشم و خیلی پیش میاد که فکرام بی سر و ته میشه.(چندتا از استادام که منو میشناختن بهم میگفتن سعی کن ذهن و سولاتو جهت دار و هدفمتد کنی!).
برا ارامش ذهنمم نمیدونم دقیق چکار میکنم! شاید اون لحظه اون مسعله رو ول کنم و برم کار دیگه ایی انجام بدم.یا شاید برم از دیگران سوال کنم و مطالعه کنم تا حسابی خسته شم.شایدم بخوابم! و یا از صمیم قلبم از خدا کمک بگیرم.(گاهی میرم تو قران و بجورایی دنبال جوابم میگردم یا حداقل راهنمایی میگیرم ازش.)
هوای ازاد و نگاه ب درختا و اسمون و ... یخورده از فضا دورم میکنه و ارومم میکنه.
٢.رویا پردازی و خیالبافی رو هم ماشالله که کم ندارم! اصن یه جا فک کنم میخوندم کسی که اسم ملکه رو برا خودش انتخاب میکنه یجورایی خیالپردازی هم تو وجودشه.
دوستام میگن ترمای اول همه میگفتن فلانی تو فضاست! ولی بعدن که باهام اشنا میشن گفتن دیدیم اون فضا بودنات..واقعیت وجودیته.
خیالپردازی هامم معمولا شامل کارای علمی و ایده پردازیه(که جدیدن دارم ازشون استفاده ی عملی میکنم.) و اینده و گذشته کلا میتونم یه چیزو خووووب تو ذهنم ب تصویر بکشم.
٣.ارتباط عاطفی هم فک کنم اره.دارم. اما خیلی از خودم حرف نمیزنم.
۴.برون گرا و درون گرا هردوتاشو میتونم باشم و بودم.اما بیشتر فک کنم درون گرا.
۵.نظرم راجب دخترای شلوغ و پر انرژی：
شاد و با انرژی بودن کلا هدف زندگیمه و خیلی دوس دارم اینجوری باشم.
اما شلوغ بودن درسته خوبه ولی بعضیا خارج از چارچوب شلوغی میکنن و این قبح و ابهت حیای دخترونه رو زیر سوال میبره.
شلوغ و شاد بودن در چارچوب و با رعایت حقوق دیگران درسته ب نظر من.بدون شکستن هیچگونه حریم و حرمتی.
۶.
خودمو خیلی دوس دارم.اما ب همون اندازه هم برا خودم گنگم!! تا اینجاشو با وجود تموم خوبیاش..خیلی دوس ندارم.بنظرم ب همین منوال پیش برم بعدن از این مدلی زنده بودنم پشیمون بشم.شرایط و خودمو یه حور دیگه دوس دارم.
اما همونقدر هم عاشق خودمم و بقیه رو با وجود نقطه ضعفاشون دوس دارم و خداروشکر میکنم.
٧.تکیه گاه ب این معنی که کسی هواتو داشته باشه و تو در کنارش اروم باشی اره فک کنم دارم.اما کافی نیست.گاهی میلرزه!
و بیشتر از داشتن تکیه گاه دلم میخواد خودم مستقل باشم.هرچقد خودم مستقل و محکم باشم ب همون نسبت تکیه گام هم طبیعتا محکم خواهد بود.یا اگه اون بلرزه دیگه منم نمیلرزم! بلکه کمکش میدم.
٨.بستگی ب دلیل ناراحتیم داره.شاید گریه کنم.شاید برم دوباره تحقیق و بررسی کنم.شاید کمک بخوام! شاید بخوام با طرف مقابلم راجب ناراحتیم حرف بزنم!
شاید برم و ب اسمون و درختا نگاه کنم و نفس بکشم! نماز بخونم و گریه کنم! بیشتر از همه وقتی با تمام وجودم از خدا کمک بخوام بیشتر اروم میشم.اما با این وجود تازگیا زود رنج و کمی هم انگار ناامید شدم!
علاقه هام که همهههه چین کلن همه چی رو دوس دارم.ولی خیلیارو انجام نمیدم! فکر کردن و ایده پردازی رو خوشم میاد!
موسیقی هم خوبه اما کم پیش میاد موسیقی بزارم!
فیلم و نوشتن و کتاب و.... نقاشیم دوس دارم اما خیلی کم میکشم!
هیچ چیزی اندازه ی فک کردن ب مایه ارامش...ب اندازه ی وجود خدا نمیتونه ارومم کنه.
البته اگه از نامزدم دلخور شم تا از دلم درنیاره ناراحتم! و وقتی ناراحتی برطرف بشه احساس خوشی دارم!
ارتباطم با خدا رو نمیدونم! خوب نبودم براش!
اما اون ارتباطش با من خیلی خوبه و همیشه هوامو داره.
خدا یعنی یه وجود بی نهایتی و مطلق که خالق بی نظیریه.
١٢.شخصیتم قبلنا بیشتر رشد میکرد نسبت ب تازگیا!
قبلنا روند رشدیم بهتر بود.
بلوغ فکری و حسی رو بله میبینم.بنظرم زیاد دارم!
از شما و بقیه عذر خواهی میکنم اینقد طولانی شد.ببخشید.مرسی از سوالای خوبت
اخلاقت ماه ملکه ی اسمان
مهربونی حالا اینو دیگه مطمئنم
و اما اخلاقی ک داری و میخوام ک تحلیل شه و البته با اجازه رووی ماه خودت
اونم اینه ک همیشه ساکتی
سکوتت بنظر من میتونه خیلی مثبت نباشه
من ریشه های تو را دریافته ام
با لبانت برای همه لبها سخن گفته ام
و دستهایت با دستان من آشناست
در خلوت روشن با تو گریسته ام برای خاطر زندگان
و در گورستان تاریک با تو خوانده ام زیباترین سرودها را
زیرا که مردگان این سال عاشقترین زندگان بوده اند
سلام.مرررررسی خیلی ممنونم لطف داری.
سوگلی برام جالبه شما و بقیه از کجا متوجه میشین من ساکتم یا نه؟
از اینکه انلاینم و پستی نمیزارم؟(اگه اره دلیلش اینه که من قبل از اینکه برم خروجو نمیزنم!)
خیلیا شده بهم بگن ساکتی! دوستم که اصن منو ارام صدا میکنه! میگه از بس ارومی!
و ممنون میشم همینو برام تحلیل کنین.
بعلاوه ی هر نکته ی دیگه ایی که مدنظرتون هست
عزیزم من تحلیل گر خوبی هستم
ادما رو با نوشته هاشون و حرفاشون و همه چیشون میشناسم
روانشناس شاید نباشم
ولی روانشناس خوبی هستم
دنیا دیدم ب عبارتی
آره ساکتی
حس میکنم این سکوتت خیلی خوب نباشه
تو استعداد های زیادی داری
ک شیاد با صحبت کردنت با دیگران بتونی شکوفاش کنی
من ریشه های تو را دریافته ام
با لبانت برای همه لبها سخن گفته ام
و دستهایت با دستان من آشناست
در خلوت روشن با تو گریسته ام برای خاطر زندگان
و در گورستان تاریک با تو خوانده ام زیباترین سرودها را
زیرا که مردگان این سال عاشقترین زندگان بوده اند
اووووه چه خوب.پس لطفا منو حسابیییی تحلیل کن.
خب دیگه من دارم میگم ساکتی
من ک تو رو ندیدم
و نمیدونم اصلا کی هستی ولی میگم ساکتی
و خودتم تاییدش کردی
استعدادات زیاد هستن
سکوتت یکی از عواملیه اونچه ک باید و شاید باید پیش بری پیش نمیری
موفق هستی ولی بازم جا داره واسه پیشرفتت
و شاید یکی از این عومالت سکوتت باشه
دورنگرا هستی ب شدت
مدیریت و سازمان دهیت ب احتمال ضعیف باشه
البته مدیریت بیشتر
من ریشه های تو را دریافته ام
با لبانت برای همه لبها سخن گفته ام
و دستهایت با دستان من آشناست
در خلوت روشن با تو گریسته ام برای خاطر زندگان
و در گورستان تاریک با تو خوانده ام زیباترین سرودها را
زیرا که مردگان این سال عاشقترین زندگان بوده اند
عاغا من ی چیزی بگم حالا مطالب ملکه شیشه ای رو خوندم و جوابتو
من اصلا مطالب بالا رو نخونده بودم ک اون نظراتو دادم
فک نکنی خوندم
بخدا نخونده نظر دادم
من ریشه های تو را دریافته ام
با لبانت برای همه لبها سخن گفته ام
و دستهایت با دستان من آشناست
در خلوت روشن با تو گریسته ام برای خاطر زندگان
و در گورستان تاریک با تو خوانده ام زیباترین سرودها را
زیرا که مردگان این سال عاشقترین زندگان بوده اند
:d:d:dفک کردم خوندی!
حالا که خوندی نظرت عوض نشد؟!؟
سوگل فکرشو که کردم دیدم جاهایی که تونستم موفق بشم بیشتر وقتا جاهایی بوده که حرفامو زدم
قبول دارم.
اما خب راستش دقیق نمیدونم باید چکار کنم و چی بگم که این موردو دیگه نداشته باشم!
ن من نظرم عوض نشده بازم حرف خودمو میزنم
خب باید تمیرین کنی
جلو آیینه
بیشتر وقتایکه ک تنهایی با خودت حرف بزن
خیلی بهت کمک میکنه و نتیجه بخشه
من ریشه های تو را دریافته ام
با لبانت برای همه لبها سخن گفته ام
و دستهایت با دستان من آشناست
در خلوت روشن با تو گریسته ام برای خاطر زندگان
و در گورستان تاریک با تو خوانده ام زیباترین سرودها را
زیرا که مردگان این سال عاشقترین زندگان بوده اند
مرسی.
اما سوگل من اهل خجالت کشیدن فک نمیکنم باشم!
اصن گاهی وقتا باید تمرین خجالت کشیدن بکنم!
بنظرم اینه بیشتر بدرد ادنای خجول بخوره
تو اصلا خجالتی نیستی
سکوتت نشون دهنده ی خجالت نیست
من نمیگم خجالتی هستی
من ریشه های تو را دریافته ام
با لبانت برای همه لبها سخن گفته ام
و دستهایت با دستان من آشناست
در خلوت روشن با تو گریسته ام برای خاطر زندگان
و در گورستان تاریک با تو خوانده ام زیباترین سرودها را
زیرا که مردگان این سال عاشقترین زندگان بوده اند
ملکه جون
میگما ، چرا ادامه پیدا نکرد این تایپیک؟؟
من ریشه های تو را دریافته ام
با لبانت برای همه لبها سخن گفته ام
و دستهایت با دستان من آشناست
در خلوت روشن با تو گریسته ام برای خاطر زندگان
و در گورستان تاریک با تو خوانده ام زیباترین سرودها را
زیرا که مردگان این سال عاشقترین زندگان بوده اند
پنج روز شد؟!؟
اگه شده تایپیک مربوط ب خودتو بزار.بعد من نوبت شما بود.
سوگلی جز شما چرا هیچکی نیومد منو تحلیل کنه؟!!!؟
خیلی مظلوم واقع شدم!:-p
امیدوارم برا شما و بقیه اینجوری نباشه
خخخخخخخخخخخخخخخ
شک نکن واسه منم کسی نمیاد
ولی وادارشون میکنم ک بیان
نمیدونم 5 روز شده یا ن
ولی بذار امروزم تو باشی گلم
ک من برم بقیه رو بکشونم اینجا
یعنی چی تایپیک میزنی کسی نمیخونه
بذارش پای من بقیه رو بکشونم اینجا
من ریشه های تو را دریافته ام
با لبانت برای همه لبها سخن گفته ام
و دستهایت با دستان من آشناست
در خلوت روشن با تو گریسته ام برای خاطر زندگان
و در گورستان تاریک با تو خوانده ام زیباترین سرودها را
زیرا که مردگان این سال عاشقترین زندگان بوده اند
اره بیارشون برام.
همهههههه رو بیار
اصن هرکسی نیاد اینجا حرف بزنه دیگه باهاش حرف نمیزنم!
زیادم نمیخوام ازم تعریف کنناااا
مرسی عزیزم
فعلا همه خوابن
بذار بیدار شن
چشم بهشون میگم
من ریشه های تو را دریافته ام
با لبانت برای همه لبها سخن گفته ام
و دستهایت با دستان من آشناست
در خلوت روشن با تو گریسته ام برای خاطر زندگان
و در گورستان تاریک با تو خوانده ام زیباترین سرودها را
زیرا که مردگان این سال عاشقترین زندگان بوده اند
مرسی دست شما درد نکنه.
من یکی از ایراداتم تنظیم نبودن و بی نظمی هاییه که تو ساعات خوابم دارم.
جالبه دوستایی میخوان بیان منو نقد کنن که خودشونم شاید مث من باشن!
البته خوبه که!
میگن ادم ب کار دیگران عاقلتر از کار خودشه!
این علتش بر میگرده ب مشغولیت های ذهنی ک دارینمرسی دست شما درد نکنه.
من یکی از ایراداتم تنظیم نبودن و بی نظمی هاییه که تو ساعات خوابم دارم.
جالبه دوستایی میخوان بیان منو نقد کنن که خودشونم شاید مث من باشن!
البته خوبه که!
میگن ادم ب کار دیگران عاقلتر از کار خودشه!
علتشو توو خودتون پیدا کنین قطعا درمان میشه
البته اگه ریشه در کمخونی و . . . نداشته باشه
من ریشه های تو را دریافته ام
با لبانت برای همه لبها سخن گفته ام
و دستهایت با دستان من آشناست
در خلوت روشن با تو گریسته ام برای خاطر زندگان
و در گورستان تاریک با تو خوانده ام زیباترین سرودها را
زیرا که مردگان این سال عاشقترین زندگان بوده اند
از نظر جسمی سالمم.ازمایش دادم خداروشکر هیچ مورد خاصی نداشتم.اتفاقا هموگلوبین خونمم بالا بود گفت برو خون بده!!!
و اما بله درسته ایرادش ب خودم برمیگرده.مشغله ی ذهنی زیادی دارم.
جوری که یهویی ممکنه کلی نگرانم کنه و یخورده انرژی حرکتو ازم بگیره.
سعی کردم درست بشه اما خیلی موفق نبودم!
تنها راهش تفکر مثبته
وقتیم ک میخوای آیه الکرسی بخون ذهنت آروم میشه
گلی میگما ب بجه ها پیام دادم و اجبارشون کردم ک بیان اینجا
بیدار شن حتما میان
من ریشه های تو را دریافته ام
با لبانت برای همه لبها سخن گفته ام
و دستهایت با دستان من آشناست
در خلوت روشن با تو گریسته ام برای خاطر زندگان
و در گورستان تاریک با تو خوانده ام زیباترین سرودها را
زیرا که مردگان این سال عاشقترین زندگان بوده اند
مرسی لطف کردی.
خواهش میکنم گل دختر
قابلتو نداشت
من ریشه های تو را دریافته ام
با لبانت برای همه لبها سخن گفته ام
و دستهایت با دستان من آشناست
در خلوت روشن با تو گریسته ام برای خاطر زندگان
و در گورستان تاریک با تو خوانده ام زیباترین سرودها را
زیرا که مردگان این سال عاشقترین زندگان بوده اند
یعنی چیا باید بپرسم اینجا بلد نیسم
خیلیم دوسداشتم بیام ولی نمیدونم چجوریه
گُلِ مَن گاهی بَداَخلاق و کَم
اَما ماندَنی بود این بودَنَش بود که او را تَبدیل به گل مَن کَرده بود
I
پری گلم اینجا میای راجب اونی ک منتخب شده حرف میزنی و شخصیتشو تحلیل میکنییعنی چیا باید بپرسم اینجا بلد نیسم
خیلیم دوسداشتم بیام ولی نمیدونم چجوریه
من ریشه های تو را دریافته ام
با لبانت برای همه لبها سخن گفته ام
و دستهایت با دستان من آشناست
در خلوت روشن با تو گریسته ام برای خاطر زندگان
و در گورستان تاریک با تو خوانده ام زیباترین سرودها را
زیرا که مردگان این سال عاشقترین زندگان بوده اند
عاغا یه سوال
یه دختری با چتر که تو یه محیط رنگی داره دور میشه.
چرا این آواتار رو انتخاب کردی؟
خخخخخخخخخخخخ
دیونه یی اشکان
بدو ملکه بیا جواب اشکان رو بده
من ریشه های تو را دریافته ام
با لبانت برای همه لبها سخن گفته ام
و دستهایت با دستان من آشناست
در خلوت روشن با تو گریسته ام برای خاطر زندگان
و در گورستان تاریک با تو خوانده ام زیباترین سرودها را
زیرا که مردگان این سال عاشقترین زندگان بوده اند
دقیق نمیدونم.خوشم ازش اومد.
شاید چون دوس دارم از محیط و شرایطی که دارم ب سمت محیط و شرایطی که دارم حرکت کنم.و تو جاده ی اهدافم بودن و چجوری بودن بیشتر از رسیدن برام مهمه.
دلم میخواد حتی اگه نشه تا یه مدتی شرایط و محیطو تغییر داد حداقل فضای فکری و احساسم اون چیزی باشه که دلم میخواد.
دنیارو رنگی رنگی اروم و مناسب جهت پیشرفت و رقابت میخوام.
گاهی خیلی چیزا مناسب نیست.اما توجه ب مناسب نبودنشون گاهی هیچ کمکی به ما نمیکنه و فقط انرژی رو از ما میگیره.همچین وقتایی بهتره حداقل چمشارو برای یه مدتی روی اونا بست و همه چیزو اونجوری دید
که باید دید.
اعتراف میکنم روی همه ی اواتورای قبلیم نسبت ب بیشتر فک میکردم بعد انتخابشون میکردم.
تعهد بهتره یا تخصص؟
رو چی بیشتر حساسی و تعصب داری؟
حاضری بری مراسم عروسی کسی که یه مدت خیلی دوسش داشتی و در حقت بدی کرده باشی؟(فرض کن اگه نری ممکنه خیلی حرفاپشتت زده شه)
حاضری بخاطر عشقت با مادرش زندگی کنی؟(یه مادر شوهر بدجنس)
از اون دسته زنا هستی که شوهرشونو فقط مال خودشون میدونن؟
اگه یه روز شوهرت فوق العاده به خودش برسه و بره بیرون چه فکرایی میکنی؟
گُلِ مَن گاهی بَداَخلاق و کَم
اَما ماندَنی بود این بودَنَش بود که او را تَبدیل به گل مَن کَرده بود
I
تعهد ب تنهایی ممکنه بکار نیاد و حتی شکل تعصب بگیره.تخصصم بدون تعهد فسادبرانگیزه.دوتاشون در کنار هم کارسازن.یه متخصص متعهد.
رو چی بیشتر حساسم رو راستش خیلی نمیدونم! نسبت ب بقیه که زیاد برام مهم نیست! اگه هم اشتباه کنن معمولا عذر خواهی میکنن یا دلجویی هم نکنن بازم برام مهم نیست.احساس و ارامش خودم برام مهمتره.
راجب همسر اینده ام هم که رو خیلی چیزا حساسم! اصن خودش میگه بین همه فقط نسبت ب من حساسی!!!
و راجب خودم روی خط فکریم.اهدافم.امروزم و فردا خیلی حساسم.روی اعتقاداتم و...
و خیلی برام مهمه کسی رو ب گناه نندازم و باعث رنجش کسی نشم.حق الناس شاید منظورم باشه!
کلا ب جا اوردن انسانیت مهمه.
برا جشن عروسی اگه منظورت ادمی غیر از همسر ایندم باشه بله براحتی میرم.من خیلی کم از ادما دلخور میشم و سعی میکنم ببخشم.
ولی اگه منظورت اون باشه!
نمیدونم دقیق چه کار شاید بکنم!
اگه همچنان برام بهترین باشه با تمام ارزوی خوشبختی که براش دارم شاید سختم باشه اونو کنار یه زن دیگه ببینم! الانم از این حساسیتا کم و بیش دارم! شایدم عروسیش وقتی باشه که ب خودم مسلطم و بهش فکر نمیکنم.
ما قراره ب احتمال زیاد با مادر شوهرم زندگی کنم اون که البته گله.
و فک میکنم مخالفتاش بیشتر بخاطر نگرانیاش باشه.نگرانیاش برطرف بشه اونم با ما همجهت میشه.
اگه هم نه! یه زن بدجنس باشه
من خیلی سعی میکنم خودم خوب باشم و ب خودم مسلط و چیزی که دیدم نزارم ارامشو بهم بزنه.
شوهرم هم ادمه و همه ی ادما براش جایگاه خودشونو دارن.توقع دارم تمام قلبش مال من باشه اما نمیخوام من جای مادر
و بقیه رو براش پر کنم.
دوس دارم فقط همسرش باشم.اگه ب اندازه ی کافی همسری کنیم و گرفتن جایگاه بقیه نیازی نداریم.
اگه شوهرم خیلی ب خودش برسه بستگی داره کجا میره.ممکنه محیط کار باشه و یه قرار ملاقات مهم داشته باشه.
که خودمم کمکش میدم.
ولی اگه غیر از این باشه بازم کمکش میدم ولی نگران میشم و حواسمو بیشتر جمع میکنم.
اعتراف میکنم وجود خانمای دیگه حتی الان که در حد شاگردشن یجورایی نگرانم میکنه اما خب ایراد از احساس منه.و دارم روش کار میکنم.
اگه هم اهل خیانت باشه و ببینم دلیلش من نیستم و دلیلش وجود خیانتکارشه از چشمم می افته.
ببخشید طولانی شد!
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
نظرت چیه؟
